NayeGhalam | پایگاه خبری تحلیلی نای قلم ارومیه

شاعر حکیم و مصلح اجتماعی

نگاهی به حکمت نغز در اشعار طنز استاد کریمی مراغه‌ای (2)

تاریخ انتشار: 1402/11/24 | 21:27

نویسنده: مصطفی قلیزاده علیار

 شاعر معاصر و طنزپرداز برجسته آذربایجان استاد میرزا حسین کریمی مراغه‌ای از نسل شاعران و اندیشمندان حکیم و مصلح بزرگ است که اندیشههایش از آبشخور قرآن و مکتب اهل بیت (ع) سیراب شده و علاوه بر اشعار آیینی و مراثی و مدایح خاندان نبوت و امامت  - علیهم السلام – در تمام اشعار طنز و فکاهه و مطایبات و انتقادات اجتماعی و اخلاقی خود، منشأ تفکرش ریشه در حکمت دارد. از این جهت او با دیگر شاعران بزرگ طنزپرداز اجتماعی مثل عبید زاکانی و میرزا علی اکبر صابر و معجز شبستری و ... یک فرق اساسی دارد و آن این است که اشعار طنز آن بزرگان در اغلب موارد صرف انتقاد و در جهت افشای کژیها و کوبیدن ناراستیهای اجتماعی و فردی و صنفی است، اما کریمی مراغه-ای علاوه بر کوبیدن ناراستیها و ویران کردن کژ راهه‌ها، راه درست اصلاح را هم نشان میدهد و گاه نتیجه اخلاقی با نشاط و مصلحانه میگیرد، راه را از چاه باز می نماید و  فلاح و صلاح فرا راه خواننده قرار میدهد. از این دیدگاه، به یقین میتوان گفت کریمی در ادبیات طنز ترکی، برای خود، سبکی خاص و متمایز دارد. او اغلب با آوردن داستانی و تمثیلی که خود ساخته و پرداخنه (فالچی، خروس، خان عمو، کبله سلیمان و ... ) و یا از جایی شنیده (فعله و مینوژوپ و ...) از جزئیات به مسایل کلی و عمومی جامعه می رسد و نتایج کلی از شعر می گیرد که قابل تعمیم به همه افراد و نهادهای اجتماعی و اخلاق عمومی و روش زندگی عامه مردم است.

شعر طنز کریمی در مجموعه عظیم کتاب «رنگارنگ» گر چه ظاهراً به گونه های فرح افزای هزل و فکاهه و هجو رنگین شده، اما در واقع مکتبی است که سبک زندگی کردن را به روش درست و در عین حال شاد و با نشاط و خنده و انبساط خاطر به مخاطب میآموزد، حکمت او حکمت شاد و نغز و رنگین است، در قالب هزل و فکاهه و هجو و مطایبه، تعلیم میدهد. به مصداق سخن حکیم سنائی:

هزل من هزل نيست، تعليم است‏

بيت من بيت نيست، اقليم است‏.

کریمی خود بصراحت می گوید شعر من شوخی و خنده بازار نیست، نتیجه حیاتی و جدی دارد:

باخ شعرینه کریمینون اما نتیجه آل

گولمه هیریلداما، سؤزی سالما ظرافته!

و این بیت معروفش:

خوش آن کس کز چغندر قند گیرد

از اشعار کریمی پند گیرد

استاد کریمی بارها هم در اشعارش و هم در گفتگو با اشخاص ازجمله به راقم این حروف در تیر ماه 1383 در مراغه گفته که: «من به وسیله اشعار طنز، به قصد قربت امر به معروف و نهی از منکر می کنم، کسی از شعر من خوشش بیاید یا نیاید برای من مهم نیست، من وظیفه شرعی و انسانی خود را انجام می دهم و گفته ام:

شاعرم شام و سحر فکر ائدیررم سؤز یازیرام

 آجیغین گلسه ده یا گلمه سه ده، دوز یازیرام!

تاختن بر ناراستی‌های رژیم طاغوت و ترویج فساد در دوره پهلوی، نهیب زدن و بیدار کردن مردم در مقابل سلطه بیگانگان و هشدار دادن نسبت به خودباختگی در برابر هجوم فرهنگ برهنگی غربی به ایران، تمسخر حاکمیت پهلوی وابسته به آمریکا در جریان تصویب کاپیتولاسیون در سال 1343 (ماجر ای سرودن شعر سیاسی افسوس منیم سئوگیلیم ایران اره گئتدی) و همراهی با انقلاب اسلامی از اول و همدلی با رزمندگان مدافع وطن در دوره دفاع مقدس و سوگنامه‌هایش برای شهیدان، انتقاد از اوضاع نابسامان سیاسی یا اقتصادی و اخلاقی زمانه ... ، همه و همه در راستای همان تشخیص و انجام وظیفه است که البته پرداختن به تک تک آنها، مجالی بیشتر و جداگانه میطلبد.

با این توصیفات و با عنایت به توفیقات عظیمی که استاد کریمی به دست آورده درخت تنومند و پر شاخ و برگ شعرش را طراوتی جاودانه و قوامی حکیمانه بخشیده، میوههای آن سرشار از شهد شادابی و سرور و تازگی است که هرگز غبار گذشت و افسردگی به خود نخواهد گرفت و به تعبیر خودش، شعرش پیر نخواهد شد:

هر چند «کریمی» قوجالار، شعری قوجالماز

بنزر هاموسی شکّره، گلخنده، قوجالدون  

نمونهها:

تقبیح مفاسد تمدن غربی

یکی از موارد مهمی که استاد کریمی مراغه ای از دوران جوانی در اشعارش و در مجلدات ششگانه «رنگارنگ» چاپ قبل از انقلاب، به آن توجه جدی و از آن نگرانی جدی داشته، غربزدگی و گسترش مفاسد و فجور این پدیده است که در آن دوران فاسد ستم‌شاهی و همراهی روشنفکران غربزده با رژیم فاسد پهلوی در تحقیر فرهنگ خودی و ترویج مظاهر فاسد غربی، مردم مسلمان به ویژه دختران، پسران، زنان و مردان جوان ایران فریفته مظاهر فسق و فسادآور این پیده شوم غربی می شدند:

ای وای عجب پیس طرفه چکدی تمدن

باخدیقجا بو وحشیته انسان دئدی مرسی

بیز ملت اسلام ائدیریک خارجه تقلید

مُد خارجه دن گلدی مسلمان دئدی مرسی

**

بیزیم آرواد دا باخیر قیزلارا کم کم اویانور

گئیینوب تازه بو بیمان قیزی بیمان مینی ژوب

گرچه ایجاد ائلیوبدور بو مودی خارجه لی

واقعا جای تعجبدی مسلمان مینی ژوب

ای کریمی مودووی سن ده دگیش اول زیگولی

شعر و شاعر مینی ژوب، دفتر و دیوان مینی ژوب!

شاعر در دهها شعر دیگر هم همین موضوع را دستمایه کلام خود کرده و داد سخن داده از جمله «قوجا کؤپک و تمدن طولاسی»، «قویون یوخلاسین»، «شاعر اوغلوم» و ...

خرافه ستیزی

اغلب مردم ترک زبان ایران از قبل از سال 1330 تا امروز وقتی نام کریمی مراغه ای را می شنوند، بی اختیار شعر «فالچیام» (فالچی قارداش قاپیدا دورما بویور گل ایچری/ بایوین بیر ایکی ساعت سنه وار درد سری! ...) در ذهنشان تداعی می شود! ... این شعر مشهور که به گفته خود استاد اولین شعر اجتماعی وی است که 15 سالگی سروده و سالها از چشم پدر ادیب و دانشمند و نجیب و بانزاکتش مرحوم «محمدعلی ذاکر مراغه ای» پنهان می داشت! و بسیاری از اشعار طنز استاد کریمی به بیدار کردن و نجات مردم از افکار خرافی و عادات واهی و مبارزه با خرافه پرستی اختصاص یافته است. بنابر شهادت شاهدان عینی که امروز از سالخوردگان کشور هستند، در دهه های 1320، با توجه به شرایط اجتماعی ایران و فقر فرهنگی و اقتصادی، بیسوادی و ناآگاهی مردم عقب نگه داشته شده، زمینه رشد و گسترش انواع پدیده های نامیمون و خانمانسوز در جامعه فراهم بود و در هر شهر و آبادی، عده‌ای فرومایهی بیوجدان، به نام رمال و فالگیر، کوچه به کوچه، کو به کو میگشتند، هم مال مردم مظلوم را با رضایت تام از دستشان میگرفتند! هم بیشتر باعث عقب ماندگی فکری شان می شدند و هم در مواردی زمینهی سقوط اخلاق، هتک حرمت و فروپاشی خانواده‌ها مساعد میکردند.

ادامه دارد...

ارسال نظرات