1402/01/03
یادداشت؛
فرهنگ نوروزی؛ جلوه‌ای فریبا از هم‌پوشانی اسطوره و تاریخ

 

سیدکاظم موسوی

«...آرش؛ پیکان تجهیز شده به پرعقاب را در چله کمان گذاشت و تمامی نیروی حیات (1) خویش را درکشیدن زه کمان به کار گرفت؛ چرا که مقرر بود برد این پرتابه به هر جا که برسد؛ همان جا مرز بین ایران (نماد فرهنگ و تمدن) و توران (نماد جنگ کشتار و چپاول درآن زمان) باشد؛ پس پهلوان جان شیرین را بدرقه پیکان نمود و زه کمان را رها کرد تا با پیشکش کردن جان، هم در راه سربلندی وطن، از جان مایه گذاشته باشد و هم پیکانش بتواند به کمک نیروی اسطوره ای حیات پهلوان از فراز کوه ها و رودها و دشتها عبور کرده و هر چه بیشتر بر گستره فرهنگی ایران زمین بیفزاید؛ شاید به همین جهت بود که نیزه آرش در پایان پرواز  بر تنه درخت گردویی نشست تا در اجرای این ماموریت فرهنگی مبادا سینه ای بشکافد و قلبی بدرد و جانی بگیرد ؛ کارش فقط گسترش صلح و فرهنگ بود! »

باز هم نوروز و باز هم تکرار شادی و نشاط و نو شدن هزاران ساله انسان و طبیعت؛ تکرار مکرری که هیچ گاه ملال آور نبوده و نیست!

هر سال با فرا رسیدن نوروز و از راه رسیدن بهار جشن و شادی قسمت بزرگی از منطقه خاورمیانه و جنوب غرب آسیا (فلات ایران) را فرا می گیرد و فرصتی به دست می دهد که اکثر ساکنین کشورهای ایران، تاجیکستان، افغانستان، آذربایجان، قرقیزستان، ترکمنستان، ازبکستان و بخش های بزرگی از ساکنان جنوب ترکیه و شمال سوریه و عراق و همچنین درصد زیادی از اتباع هند و پاکستان، جدا از گرفتاری های متنوعی که بعضا اهالی هر یک از این کشورها به لحاظ شرایط سیاسی و اقتصادی خاص کشور متبوع خود با آن درگیر هستند؛ در احساسی مزمن و مشترک و با پیشینه ای به بلندای قرون متمادی، همه ناملایمات سال گذشته را به کناری نهاده و سفره هفت سین پهن کنند، دیدارها تازه کنند، قهرها آشتی شود، بزرگان تکریم شوند و کودکان شادمانه عیدی بگیرند، دختران و بانوان کدبانو انواع کلوچه و شیرینی و سمنو بپزند و همه در هر سن و سالی که هستند جامه های نو بپوشند.

 خلاصه هر آنچه لازمه شاد زیستن و امید به تداوم زندگیست به میمنت نوروز در این ایام تمشیت داده می شود؛ حتی آنهایی که طی سال عزیزی از دست داده و در غم او سوگوارند؛ نوروز این فرصت را به آنها نیز می دهد تا برای عزیز تازه در گذشته شان با مراسم مخصوص عید بگیرند و به قول خراسانی های قدیمی از «اوسو» (تلفظ با سکون واو؛ احتمالا کوتاه شده واژه افسوس می باشد) به در آیند و غم ها را به بایگانی راکد ایام گذشته بسپارند و به قول حضرت فردوسی به هر که در نگری، شادیی پزد در دل به هر چه برگذری اندُهی کند بدرود ساکنان این پهنه بزرگ جغرافیایی ؛ به رغم مرز بندی های تحمیلی جغرافیایی و تضاد های سیاسی و فکری و ایدئولوژیکی خود و یا دول متبوع حاکم بر سرزمین های شان ، در ایام خجسته نوروز  این تضادها را از یاد برده و با پیوند عاطفی مشترک ، به طور هماهنگ احساس شاد زیستی و امید به بهتر زیستن در سال نو را فریاد می کنند و رسیدن چند باره بهار و زایش طبیعت را به روش های مختلف از قبیل پیدا شدن حاجی فیزوز، یا نمایش طنز میرنوروزی بشارت می دهند. (2)

زمان پیدایش نوروز اگر چه در قالب اساطیر جای می گیرد و تاریخ مشخص و مدونی ندارد؛ اما نوروز خود واقعیتی تاریخی هزاران ساله است که الهام بخش زندگی و امید به نو شدن مکرر زندگی در ذهن مردم این منطقه از جهان است (همان عنصری که پیش نیاز پیشرفت و پویایی و بقا در جوامع می باشد) لذا تاریخ و یا چگونگی پیدایش آن در هر زمان بوده و با هر روایتی که بیان شود تفاوتی در پیام واحد به جای مانده از نوروز ندارد.

این پیام همبستگی فرهنگی چند صد میلیون انسان ساکن در گستره حوزه فرهنگی نوروز است؛ از سویی هم زمانی نوروز با بهار و بیداری طبیعت بهترین زمان را برای شروع سال نو رقم زده است. عنصری که مختص سال نوی ایرانی ست و در شروع سال های قمری و یا میلادی دیده نمی شود (سال قمری بر اساس حرکت انتقالی ماه، متغیر و ناهماهنگ با فصول چهار گانه و سال میلادی با شروع در سردترین فصل سال) نوروز ما اما؛ با کوله باری از هوای مفرح؛ دست در دست بهار می آید بر خلاف توصیف شاعرانه ای که «اخوان ثالث» از سوز هوای ناجوانمرد زمستان دارد» (3)

در نوروز هوا بس جوانمردانه مطبوع است و در همراهی با نسیم بهاری، سخاوتمندانه عطر گلها را در هوا می پراکند؛ سرها در گریبان نیست؛ سلامت را با تبسم و به گرمی پاسخ می گویند و گردستی به سوی کسی دراز کنی دستت را به گرمی می فشرد!

قرن ها قبل فرخی سیستانی تفاوت چهره و رفتار انسانها را در زمستان با بهار و نوروز این گونه وصف می کند :

«مرا زین پیش دیدستی؛ نگه کن تا چسان گشتم نیم ز انسان که من بودم؛ دگر گشتم جوان گشتم ....

نوروز همچنین با اقلیم معتدل فلات ایران نیز به خوبی هماهنگ است. زیرا فصل کشت و کار کشاورزان و نیاز مبرم آنها به باران های بهاری همه و همه حکایت از وجود پیوند عمیق فرهنگ نوروزی با طبیعت و زیست بوم فلات ایران دارد. از این رو پیوند نوروز با طبیعت زیبا و گل ها و شکوفه های رنگارنگ و هوای معتدل و سکرآور بهاری سبب نشو و رویش طبع لطیف و شاعرانه مردمان این منطقه از جهان گشته و ترکیب ادبی بهار و نوروز انگیزه خلق اشعار و ترانه های ماندگار زیادی شده و تقریبا تمام شعرا و ادیبان بزرگ چه در ایران و چه در سایر کشورهای حوزه نوروز ، سروده ها و نوشته ها و قطعات ادبی دل نشین فراوانی از خود به یادگار گذاشته اند به طوری که حضور پررنگ بهار و نوروز را می توان در شعر همه شاعران قدیم و متاخر و معاصر ساکن در اقصی نقاط این فلات از شرق تا غرب ،از شمال تا جنوب دید ( بعید می دانم برای سال نو میلادی یا قمری این حجم از شعر و قطعه ادبی زیبا و ماندگار خلق شده باشد) چند نمونه زیر مشتی از خروار است.

رودکی سمرقندی شاعر شاعر بزرگ ساکن در شمال این حوزه چنین می سراید :

« آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب با صد هزار زینت و آرایش عجیب شاید که مرد پیر بدین گه جوان شود گیتی بدیل یافت شباب از پی مشیب ..... اکنون خورید باده و اکنون زیید شاد که اکنون برد نصیب حبیب از برحبیب .»

خیام شاعر شهیر نیشابوری چنین سراید :

«بر چهره گل نسیم نوروز خوش است؛ بر طرف چمن روی دل افروز خوش است؛ از دی که گذشت هر چه بگویی خوش نیست ؛ خوش باش و مگو زدی که امروز خوش است . »

سعدی تقارن اتفاقی نوروز و شب قدر را چنین توصیف می کند :

«مبارک تر شب و خرم ترین روز به استقبالم آمد ؛ بخت پیروز دهل زن گو دو نوبت زن ؛ بشارت که دوشم قدر بود امروز نوروز»

نظامی گنجوی نوروز را این گونه توصیف می کند :

«جهان از باد نوروزی جوان شد زهی زیبا که این ساعت جهان شد شمال صبح دم؛ مشکین نفس گشت صبای گرم رو؛ عنبر نشان شد تو گویی آب خضر و آب کوثر زهر سوی چمن جویی روان شد .»

فرخی سیستانی نیز ذوق خود را در وصف نوروز این گونه نشان می دهد :

«بدین شایستگی جشنی بدین بایستگی روزی ملک را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی زمین از نقش گوناگون چنان دیبای ششتر شد هزارآوای مست ؛ اینک به شغل خویشتن در شد تذرو جفت گم کرده؛ کنون با جفت همبر شد جهان چون خانه ی پر بت شد و نوروز بت گرشد.»

و شاعر معاصر مهدی اخوان ثالث (امید) از اینکه از نوروز بهره کافی نبرده افسوس خود را در قالب شعر چنین بیان می کند : «  عید آمد و ما خانه خود نتکاندیم ؛ گردی نستردیم غباری نستاندیم ؛ دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز ؛ از بیدلی آن را ز در خانه براندیم . ... توفان بتکاند «امید» که صد بار عید آمد و ما خانه خود نتکاندیم  .

ویژگی اختصاصی دیگر نوروز ترویج فرهنگ صلح و دوستی و رواداری و تساهل مردم این مناطق در برگزاری مراسم نوروز است و آن را می توان در تغییرات شکلی ئی دیدکه در انجام مراسم نوروز در جای جای این حوزه گسترده به تدریج توسط مردم به وجود آمده است. هر چند محتوا ثابت مانده است.به عبارت دیگر هفت سین خوراکی و یا هفت شین خوراکی و یا حتی هفت (سینی ) از خوراکی و آشامیدنی که در نقاط مختلف فلات ایران به مناسبت نوروز مرسوم شده است و یا اختلافات جزئی و شکلی دیگر به وجود آمده در انجام مراسم نوروز ، نه تنها هیچ کدام آسیبی به تنه این درخت تنومند فرهنگی وارد نکرده بلکه بر شاخ و برگ آن نیز افزوده و سایه آن را گسترده ترکرده است.

و مهم تر اینکه این تفاوت های ظاهری هیچ گاه انگیزه نفرت پراکنی و جدایی بین مردمان و جنگ و ستیز بین آنان نشده است .

در واقع در تاریخ موردی را سراغ نداریم که اقوام این خطه به خاطر اختلاف درانجام مراسم نوروز، یا جشن سده یا مهرگان یا سیزده به در و کلا هرآنچه به این فرهنگ دیرین مربوط می شود؛ همدیگر را تکفیر و تسفیق کنند و به جان هم بیفتند.

 کلام آخر؛

نوروز و فرهنگ برتر نوروز؛ همان طور که در اسطوره ها همواره در مبارزه فرهنگی بر دشمنانش چیره گشته؛ در واقعیت و تاریخ مدون و در طی قرون متمادی هم نه تنها از توفان های تاریخی هولناکی مثل حمله مهاجمان غیر متمدن از شرق و غرب جان به در برده بلکه بسیاری از این اقوام مهاجم را اگرچه با خون دل ، متمدن و شهرنشین کرده و سپس راهی موطن خود نموده است!

سزاست این میراث عظیم فرهنگی اجدادمان را قدر بدانیم و این امانت ارزشمند را جدا از گرفتاری های فراوانی که این روزها مبتلا به آن هستیم ؛ همان طور که بوده و هست به فرزندانمان منتقل کنیم.

همواره چنین باد.

 (1)  در اساطیر چنین آمده که به محض پرتاب تیر از طرف آرش جان نیز از کالبد پهلوان خارج شد .

(2)  میر نوروزی مراسمی قدیمی توام با طنز است که به موجب آن در دوره ای کوتاه از ایام نوروز (ظاهرا نهم تا سیزدهم) درهر شهر و روستایی یکی از فرودست ترین افراد موقتا حاکم آن منطقه می‌شده .

(3) الهام گرفته از شعر زیبای «زمستان» مهدی اخوان ثالث که می گوید: سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت؛ سرها در گریبان است ...و گر دست محبت سوی کس یازی به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است ...

انتهای پیام/



دانلود فایل